کنار این نظرسنجی، از مردم خواسته شده اگر ایده مناسبی برای «اخراجیها4» دارند آن را ارائه کنند. کنار هم گذاشتن این موارد نشان میدهد که دهنمکی عزمش را جزم کرده که ماجراهای اخراجیها را ادامه دهد ولی هنوز به نتیجه نرسیده که چه چیزی را بسازد. این مسابقه گذاشتن و ایده گرفتن از مخاطبان هم اتفاق جالبی است که دهنمکی در مورد فیلمهای قبلیاش هم آن را تکرار کرده بود.
در همه جای دنیا وقتی محصولی در گیشه جواب میدهد اگر امکانش باشد، دنبالهها ساخته میشوند. «اخراجیها» همچنین موقعیتی دارد و طبیعی است که سازندهاش علاقهمند باشد آن را ادامه دهد. دهنمکی با فیلمهایش پیشنهاد تازهای در باب کمدی، منطق روایی و اساسا «سینما» داده است. این پیشنهاد تازه موفقیت در گیشه را به همراه داشته و حالا باید شاهد تولید «اخراجیها4» و احتمالا دنبالههای بعدیاش باشیم؛ شاید هم بشود گفت ژانر تازهای به نام «اخراجیها» ابداع شده.
فکرش را بکنید در طول یک دهه، میتوانیم 10«اخراجیها»داشته باشیم. لااقل تا روزی که این فیلمها میفروشند. در دهه50 هم کارگردانی با خلق تیپی منحصر به فرد که برندش دراختیار خودش بود کمدیهای پرفروش میساخت؛ تقریبا سالی یک فیلم و تقریبا هم همه پرفروش. فرقش این بود که او فیلمهایش را جدی نمیگرفت ولی دهنمکی میگیرد، به آنها تعصب دارد و با همه وجود به دفاع و مجادله با کسانی که فیلمهایش را دوست ندارند میپردازد.
سینماداران هم که دعا به جانش میکنند چون با فیلمهایش جلوی ورشکستگی آنها را گرفته(فقط معلوم نیست چرا این دعا را در حق بقیه کسانی که فیلم پرفروش میسازند مثل رامبد جوان برای «ورود آقایان ممنوع» نمیکنند). مردم هم که به شهادت گیشه فیلمها را دوست دارند(هر چند الزاما اینگونه نیست و گاهی میشود خلافش را هم ثابت کرد)، حالا که همه راضی هستند، دهنمکی چرا نباید محصول تازهای به بازار عرضه کند. این قانون اقتصاد است که تا تقاضا هست باید عرضه کرد.
اگر هم ایده و فکری برای این محصول تازه وجود نداشت میتوان نظرسنجی کرد. ضمن اینکه در این ژانر تازه ابداع شده، خیلی هم قرار نیست سخت گرفته شود. نه منطق درام مهم است و نه مهارت در شوخینویسی. موفقیت قسمتهای قبلی نشان داده که میشود به هر پدیده عامهپسند یا مورد توجه مردم ناخنک زد؛ از ترانههای ممنوعه گرفته تا شعارهای سیاسی و...
وقتی اکبر عبدی در هر سه قسمت «اخراجیها» فلان کلمه را جوری ادا میکند که تداعی چیز دیگری را بکند و تماشاگر هم باید به چنین شوخی سطح بالایی بخندد، چرا نباید در «اخراجیها4» و حتی 5 و 6 و 7 و 8 چنین طنز فاخری تکرار شود؟ به هر حال ما هم دلمان زود به زود برای کاراکترهای دوستداشتنیای چون بایرام لودر، حاجی گرینوف و بیژن مرتضوی(ملقب به بزغاله) تنگ میشود. گویی ما را از «اخراجیها» گریزی نیست.